سدنا جونسدنا جون، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

سدنا عشق مامان بابا

شیرین کاری های جدید عسلم

سلاااااااامممم مامانی دخترم این روزها خیلی بامزه تر شدی هر روز بزرگتر و خانوم تر میشی. هر وقت میریم خونه یکی تاوقتی وارد میشی میگی سلام موقع خداحافظی هم دستاتو تکون میدی و میگی بابای بابای عاشق پسته هستی همش میگی:پسه بده پسه بده بالش میاری و دستاتو میزنی رو بالشت و میگی ماما بخواب بخواب موقع غذا تا یکی غدا نمیخوری میگی بخو بخو بخو تا مامانمو میبینی میگی :ماددون به مامان الهه میگی:الالهههه به بابا مرتضی میگی:موتدا پاهاتو نشون میدی میگی:پا پا به چشمات میگی:چش به دست میگی:دس به ابرو میگی:ابو   ...
23 اسفند 1392

عزیزم از امروز وبلاگت بروز میشه

عزیز دلم چون من تو ١٧ ماهگیت تصمیم به ساخت وبلاگ گرفتم نتونستم مطالب و بروز بنویسم اما از امروز به بعد تمام این مطالب بروز به تاریخ و ماه هستش خوشکلکم.امیدوارم که در آینده از این وبلاگ خوشت بیاد. دوستــت دارم عــزیــزم ...
17 اسفند 1392

صبح جمعه در کنار خانواده

سلام عسلم   روز جمعه فرا رسید،دخترم با آرامش کامل یه روز صبح را پیش مامان و بابا خوابیده واحساس آرامش می کنه. دوست نداره بیدار شه ، آروم چشای نازشو باز می کنه و زیرچشمی نگاه می کنه می بینه مامان و بابا هستن ،خیالش راحت می شه و دوباره چشاشو می بنده. ساعت 9:30 مامان صدا می زنه دخترم پاشو صبحونه بخور گرسنه اته.بالاخره چشاش باز می شه و با لبخندی بر لب از خواب بیدار می شه می خوای از تخت بیای پایین که بغلت می کنم    و یه بوسـه بر گونه های خوشگلت می زنم .         &n...
10 اسفند 1392