جشن ده روزگی دخملکم
زردی گرفتن دختر کوچولوم
عکس نوزادی سدنا جون
روز به دنیا آمدن دختر گلم
سیسمونی سدنا جون
عشق مادرانه
هفته ها بود که در کنار هم بودیم با تو حرف می زدم وتو درمن غلت می زدی برایت دعا می خواندم یادت هست دخترکم؟ چه زیبا بود دنیای پیش چشمانم چه زیبا بود دیدن معجزه ی خداوند در درونم لحظه لحظه روییدنت را به چشم می دیدم وباز هر لحظه در برابر عظمت خداوند کوچک و کوچکتر شدم آمدی و آنقدر محو تغییر رویاهایم شدم که انگار تورا در بیداری خواب دیدم آمدی و تمام خاطره ام عطر بهشت گرفت می خواهم چنان عاشقانه ببویمت که هرگز عطر کودکیت را از یاد نبرم ...
نویسنده :
مامان الهه وبابا مرتضی
11:17